8/29/2010

کمونیستهای ایرانی ،احمقهای روزگاریابزدلان زبان دراز:

رفیق البرز -مسئول ک.خ.ا.ک

کمونیستهای ایرانی ،احمقهای روزگاریابزدلان زبان دراز:
عمرحکومت سی ودو ساله شد.طی این سی ودو سال درندگان ددمنشی که باداشتن اعتقادات دینی وایدئولوژی اسلامی،این کثیفت ترین ایدئولوژی دربین عقب مانده ترین طبقات اجتماعی،وحشی هائی که ازتفاله های آخوندوآخوندیسم تغذیه کرده ومی کنند،تاتوانستندودرتوان خودارند،کمونیستهای ایرانی رانه تنهاقلع وقمع وتارومارکه این ددمنشان ،باشجاعت تمام به حیثیت وشرف وناموس کمونیستها،به طْرْقهای مختلف ،تجاوزنمودند.تجاوزبه شیوه فرهنگی وسیاسی تاتجاوزبه خواهران وزنان کمونیستها،البته طبق گفته های مدعیان سیاسی که خودرازندانی سیاسی می دانند. هرعمل ننگ آورودمنشانه ای که وحشی های دیندار،طی این سی سال گذشته ،برسرکمونیستهای ایرانی آوردندمبارکشان باد.چون این وحشی ها،دروحله اول به معنای اتحادویکپارچگی ،همکاری وهمیاری ،دفاع ازهمراهان ویارانشان بخوبی پی برده وخوب فهمیده بودندکه برای اهداف وخواسته های ایدئولوژیکی خودچه می خواهندوچه بایدبکنند.واگربه اصل قضیه درتارومارشدن کمونیستهای ایرانی ،نگاهی دقیق بیاندازیم متوجه خواهیم شدکه پیروزی وحشی های دینی علاوه برداشتن آن خصلتهاوویژگیهائی که بیان شد،(خوشبختانه)بزدل وترسوبودن کمونیستهاوکمونیست نماهای ایرانی هم خودبه طورسیستماتیکی ،بزرگترین کمک رابه وحشیهای دینی بعمل آورد. لاف زیادی زدند،گزافه گوئیهای بیش ازحدوعربده کِشیهای لات منشانه مفرط سردادند،عربده کِشی هائی که حتی یک آخوندکون برهنه ویک بسیجی وپاسداروحزب اللهی بی اصل ونسب هم این چنین عربده کِشی سیاسی ،سرنداد،...کاری به کمونیستهای سراسرجهان نداریم ،...امابابررسی تاریخ کمونیستهای عراق وافغانستان وایران ،طی بیست سال گذشته ،بی چون وچرادرخواهیم یافت که بزدل تروترسوترازکمونیستهای این سه کشور،درهیچ کجای این کره خاکی یافت نمی شود....ترسوئی وبزدلی پیشکششان،...اگربازبانگاهی موشکافانه به کلیت موضوع نگاه کنیم خواهیم فهمیدکه نسل مابایک نسل احمق وکودن وزبان نفهم روبروودرگیراست.

اثبات:

برای اثبات احمق وکودن بودن کمونیستهای سه کشورنامبرده شده ،نیازی نیست که به فرمولهای سیاسی ارائه شده توسط مارکس وانگلس ولنین ومائووبیژن جزنی ومسعوداحمدزاده وپرویزپویان تکیه کنیم. که وجودوحضورطفیلی وانگل صفتانه همان کمونیستها،طی بیست سال گذشته ،نه...همین ده سال گذشته کافی ست.بی جربزه ترین قشراجتماعی درجامعه فلک زده عراق ،همان قشرکمونیستهای عراقی هستندکه که درمقابل همه نوع یورشهاوحمله های وحشیانه چه ازطرف نیروهای نظامی امپریالیستی وچه درمقابل جنایتهای وحشیانه نیروهای دینی ومذهبی،حتی به اندازه یک مورچه،جرات وشهامت دفاع ازخودرانداشته وندارند ودرحال حاضرمعلوم نیست درکجای دنیاگوربگورشده اند،درحالی که همانطورناظروشاهدیم امپریالیسم جهانی ،نیروی مسلح ونظامی خودرابه زورواردسرزمین آنان کرده وخیلی راحت وبی دغدغه نه تنهامال وثروت ملی آن کشورابه تاراج وغارت می بردکه تجاوزجنسی برحیثیت وناموس ودختران وزنان آن کشورراهم بعمل می آورد.وکمونیستهای احمق وبی عقل عراق،تنهایادگرفته اندکوله پشتی خودرابه کول گرفته وپناهنده کشورهای امپریالیستی شوند. اوضاع کمونیستهای افغانستان به مراتب بدترازکمونیستهای عراق وایران..تاآنجاکه این کمونیستها،علاوه برداشتن خصلت وماهیت بزدلی وبی شهامتی،به فریب خودپرداخته وخودگولزنی می کنند.همگان طی بیست سال گذشته شاهدوناظرجنگهای بسیاری درافغانستان بودیم وهستیم.بعدازخروج نیروهای شوروی سابق ازاین کشور،(قشنگ دقت کنید)ازهرطرف وازهرنیروئی ،ازپاکستانی ومافیای مسلمان چچن ومافیای حکومت نجس اسلامی وحرامزاده های دینی اسلامی القاعده ای, طالبان وشیعه وسنی وآدمکشان عراقی وقزاقستانی وهندی ،همگان دریک اتحادویکپارچگی ،برحیثیت وشرف وناموس کمونیستهای افغان حمله وتجاوزکردندوکشتندوقتل عام راه انداختندومی زنندومی بُرندومی برندوهرکس وناکسی دراین سرزمین هرغلطی که دلش خواست انجام می دهدجزکمونیستهاومائوئیستهای بی خایه وبی جربزه افغانی ،که به احمقانه ترین شکل ممکن عربده های کمونیستی ومائوئیستی سرمی زنند.درحالی که این رفقای بزدل وترسو،اگرکمی عاقلانه فکرکننددرخواهندیافت که هم کشورعراق وهم افغانستان درحال حاضربهترین مکان ومحل وبهترین زمانی ست که باگردآوردن کمونیستهای رزمنده ومسلح کارسازترین حمله های چریکی ونظامی رانه تنهابرعلیه دینداران ومذاهب انگل ،که علیه نیروهای نظامی امپریالیسم آغازوباخاک یکسان کردن آن سرزمینها،دنیای تازه ای پرازصلح وآرامش بناکننددرحالی که می بینیم به مانندکبک سرشان رادربرف فروکرده وهیچ غلط اضافی هم نمی کنندحتی جرات فریادزدن راهم ندارند.دوسرزمین عراق وافغانستان بهترین مکان برای گرفتن انتقام هم ازامپریالیسم جهانی وهم کشورهای استعمارگرمی باشد.

کمونیستهای بزدل وبی جربزه ایرانی
وضعیت اجتماعی کمونیستهای ایرانی ،صدالبته وبه مراتب بدترازکمونیستهای دوکشورنامبرده شده می باشد،ابتداطبق گفته خودکمونیستهای زندانی،درندگان وحشی دینی ،اسلامی بعداز(تور)کردن آنان دریک چهاردیواری بتونی،تحویل سکسبازان دینی دادندوتاآنجاکه جاوتوان داشتندموردتجاوزجنسی قرارگرفتند(این داستانها ازمن نیست ،زنان زندانیان سیاسی چنین داستانهای پورنوگرافیکی وسکسولوژیکی راتعریف کرده اندمخصوصاًزنان کمونیست که فعلاًدرکشورهای خارجی مشغول لاس زدن باکمونیستهای عربده کِش می باشند)... بدبخت ترین ،بیچاره ترین ،عوضی ترین ،عقب مانده ترین ،کودن ترین وکورذهن ترین قشری که تاریخ بشریت تابه حال به چشم خوددیده است قشرکمونیست ایرانی ست که بویژه طی پانزده سال گذشته دست هرچه بیمارروانی وحیوان وحشی افسارگسیخته ای رازپشت بسته ودرنوع حرکات ورفتاروگفتارهای بی ارزش وبی بها،حتی به ملاحسنی حکومت ننگین نیزگفته اند...زکی ...؟ بیچارگی وبدبختی این جماعت شکم پرست ومراقب زیرشکم تاآن حدمشهودوواضح است که حتی برتخم تباروزن وفرزندان خودرحم نکرده وازآنان هم نمی گذرند.آنچنان درفلاکت وسیه روزی افتاده اندکه حتی نمی دانندچه می گویندوچه چیزی اززبان لجن بارشان ترشح می شود.اگرتوهینی به خرنباشدبایدگفت که خریت ذهنی وفکری آنقدرازمغز(بی مخ)وسلولهای پوسیده مغزی یشان به بیرون تراوش میکندکه حتی موبربدن لنین ومارکس وانگلس آنهم دردرون قبرشان،راست شده وبرخودتف ولعنت می فرستندکه;.. این چه غلطی بودکه مکتب مارکسیسم -لنینیسم وکمونیسم راابداکردیم .....: .,درجهان مادی ،فیزیکی وطبیعی کمونیسم،کلیه معیارهاواساسی ترین کنشهاوواکنشهاوپدیده هاوآنتی پدیده هابرپایه نه تنهااستدلالهاوتئوریهای برخاسته ازذهن وهوش ومغزانسانی استواروبناشده که براساس خلاقیتهاوابتکارات ارائه شده،دربرابرهمه کنشها-واکنشهائی راهم ارائه داده است.درفلسفه کمونیسم ،کسانی که خارج ازتئوریهاواستدلالهای علمی این فلسفه وتئوری های سیاسی ،اجتماعی قدم برمی دارند،دیگرنه کمونیست هستندونه مدافع کمونیسم بلکه یادشمن ومخالف سرسخت این فلسفه یاخودآزارومازوخیست وقت گذرانی که قصدشوخی کردن دارند. فارغ ازکلیه تئوریهاونظریاتی که مکتب کمونیسم ارائه داده است اماپاکترین وشجاع ترین فردکمونیست همان شخص یاشخصیتی ست که باارائه تئوریهاونظریات هوشمندانه ونابغه گرانه ،بابه چالش کشیدن نه فلسفه ومکتب کمونیسم که درتنگناقراردادن قشروسیعی ازکمونیستهاوکمونیست نماها،نه اینکه به یک مبارزه جهت مثلاًرسیدن به دیدگاههای لنین دست بزند،بلکه باپاره کردن تاروپودخودخواهی وغرورکاذب سیاسی،خودراازهرنوع بندوطناب بردگی وبرده منشی آزادساخته وجبهه ای مستحکم برای مبارزه ای تمام عیاربوجودبیاورد.بردگی وغلامی وکنیزی ،صفتهاوخصلتهائی ست که درمقابل آنان ,فلسفه کمونیسم ،به انسانهامی آموزدکه چگونه آنراازبین برد،درهیچکدام ازبندهاوبخشهاوقسمتهای علمی مکتب کمونیسم نوشته نشده است که یک کمونیست بایدبرده منشانه فکرکرده وکنیزمآبانه زندگی کند،که اگرکسی کلمه ای این چنینی درمکتب کمونیسم یافت ,بیایدمدعی شودتامانیزشجاعانه برگفتارهای خود،خط بطلان بکشیم.امااینکه کمونیستهاوکمونیست نماهای ایرانی ،طی دودهه گذشته, برده وکنیزوغلام وحمال شده اندکه جای خوددارد،طی این دودهه بایک دگردیسی(بخوانید زندگی دوزیستی)به افرادی مالیخولیائی ومازوخیست ..که پیشکش همان کمونیستهای بیمارروانی ...اماتبدیل شدن آنان به عربده کشهای سیاسی ولمپنهای یقه دران ضداجتماعی وانگل واروطفیلی زیستن رانه جای خودمی دانیم ونه پیش کششان میکنیم که جای خودداردبایدتاروماروقلع وقمع شان ساخت تاهیچگونه ضرروزیانی به همان پرولتاریای زحمتکش موردنظرلنین واردنشود

...ادامه....

No comments: