9/17/2009

حرامزادگی های سیاسی فرخ نگهداروباندکثیف اکثریتیها





باتوجه به بیانات وگفتارهای مشتی بی پرنسیب سیاسی واشخاص پیروفرتوت وفسیل شده درامرتاریخ نگاری وتحریف وقایع تاریخی -آشکارادرمی یابیم که آن زمان که چریکهای فدائی خلق به عنوان اولین نیروی سیاسی درداخل کشوراسلحه هارابدست گرفت واولین جبهه جنگ مسلحانه به عنوان تنهاراه نابودی حکومت نجس وننگین آخوندی رادربرابرمزدوران سرکوبگروابسته به اسلامگرایان ددمنش وبی اصل ونسب گشودکثافتهاوآت آشغالهائی چون فرخ نگهدارهاوعلی کشتگرهاوهم پالگی های دیگرشان تنهادرفکرخوش رقصی وخوش خدمتی به عمامه داران تازه ازراه رسیده بودند.خوش خدمتی تاآنجاکه بعدازجان باختن چهارآذرخش ترکمن صحرا-چهاربزرگ مردوپیشکسوت ومسئولین ترازاول جنبش پیشتازفدائی(رفقای شهید:-توماج -مختوم -جرجانی -واحدی)-بی شرفهاوبی غیرتهاوانگلهای همیشه اجتماعی چون فرخ نگهدارهاوامثالهم وقاحت وبی شرمی راتاآنجارسانده بودندکه حتی خواهرومادروزن ودخترخودرامجانی ورایگان حواله دینداران وپاسداران جنایتکارکرده تااآنجاکه بابدست گرفتن کاغذتوالتی به نام قران -خودشخصاصیغه عقدموقت اسلامی ناموسشان را بابرادران دینی یشان خوانده وعهدمی بستند.

______________


به مزخرفات واراجیف یک چریک پیروپتال ووفسیل شده وبوی گندوتعفن گرفته توجه کنید.اجازه می دهیم تاخائنین ونامردهای سیاسی احمق وزبان نفهم درجنبش پیشتازفدائی درامرمبارزات قهرمانانه چریکهای فدائی خلق درترکمن صحراونبردقهرمانانه رفقای ترکمن درجنگهای داخلی این خطه زیبا(ترکمنصحرا)-مزخرفات ویاوه گوئیهاواراجیف خودرابافته آنگاه سازمان چریکهای فدائی خلق ایران پاسخ آنان راباشدت تمام خواهدداد.
یادونام چهارآذرخش ترکمن صحرا-چهارچریک فدائی خلق گرامی باد.
بخش اینترنتی وتبلیغاتی سازمان مخفی ایران
_______________
هاشمي :
اول متينگ را برهم زدند ، بعد ستاد را محاصره كردند . من فوراً به ستاد تهران تلفن كردم كه رفيق فاطوه گوشي را برداشت و بعد گوشي را به فرخ نگهدار داد‌. گفتم مي‌شنوي صداي رگبار را‌؟ ستاد را محاصره كرده‌اند و ما زير آتشيم‌! او گفت شما هم پاسخ بدهيد‌!! من اما كار خودم را كردم‌: ما سلاح‌ها را از ستاد خارج كرديم به جز سلاح شخصي خودم‌. بنابراين درگير نشديم‌. پس از چند ساعت ستاد را تصرف كردند‌. ما صدو يك نفر بوديم‌. صد نفر را سوار اتوبوس و ميني بوس كردند و مرا جداگانه سوار جيپ شهرباني كردند و به كميته يا شهرباني سابق بردند‌. جنگ شروع شد‌. بعد مقامات آمدند سراغ من كه دستمان به دامن تو ! عباس هاشمي تو هستي ؟ مي‌گويند تركمن‌ها فقط حرف تو را گوش مي‌كنند ! بيا بلندگو برداريد با آقاي قهرماني (‌رييس شهرباني سابق كه تازه همان روز او را سركار آورده بودند و از لباس‌هايش معلوم بود كه مدت‌هاست نپوشيده و خودش هم بسيار پريشان بود ) و آتش بس اعلام كنيد‌. گفتم اولاً خودتان جنگ را راه انداخته‌ايد خودتان هم آتش بس بدهيد‌. ثانياً من در ستاد مركزي شوراها‌، عباس هاشمي‌ام‌، از اين‌جا كسي به حرف من گوش نمي كند‌. گفتند ، اعلاميه بده و آتش بس اعلام كن‌، گفتم نه از اين‌جا ، از همان ستاد مي توانم اين كار را بكنم‌ … به جايي نرسيد‌. از اول اعتراض كرده بودم كه چرا مرا جداگانه به اين‌جا آورده‌ايد‌، مرا هم ببريد با ساير دستگير شدگان‌، نپذيرفتند‌و اعتصاب غذا كردم‌. فردا باز نمايندگان دولت آمدند و باز سناريو تكرار شد‌. در ميان اين افراد پدر رضايي‌ها نيز حضور داشت كه بيش از همه از جنگ متأثر بود . ايشان ضمن تلاش و تقاضا براي آتش بس گريه مي‌كرد . اما متأسفانه جريان از دست خارج شده بود و‌آزادي خود من اولين شرط هر نوع مذاكره و آتش بس شده بود‌.س:زماني كه شما در زندان بوديد ، وضع جنگ تركمن‌ها با نيروهاي دولتي چگونه بود ؟

No comments: