2/17/2010

دونامه ازرفیق کبیربیژن جزنی :-یادونامش همیشه گرامی باد


بیژن - ۲۱ مهرماه
امسال ۲۱ مهرماه یعنی روز رسمیت دادن به روابط عاشقانه مان در۹ سال قبل درشرایطی فرا میرسد که من وتو درمقابل آزمایش بزرگی قرارگرفته ایم،درحالیکه عشق ما از بوته آزمایش سربلند بیرون آمده است خودمان درمقابل حوادثی قرارگرفته ایم که صداقت وراستین بودن ما را به آزمایش فرامیخوانداین دومین باری است که در ۹ سال اخیر چنین روزی را درزندان بسر میبرم ولی این زندان بازندان ۴۴ تفا وت زیادی دارد . شایداین بزرگترین حادثه زندگی ما باشداینک مدتی است که درانتظار احکام جابرانه محکمه تشریفاتی بسرمی برم. ومیدانم که تو حق داری پیش از من ازاین آرا اندیشناک باشی به هر حال بگذار برای تو اعتراف کنم که درحالیکه بیش از هروقت دیگر شیفته زندگیهستم وبیش از هروقت تورا می پرستم و به تو احترام میگذارم و قلبم از شوق دیدار بابک و مازیاروتو به تپش درمیایدآماده ام تا بدون تاسف و اندوه شدید اززندگی خود بگذرم. چند روز پیش بابچه ها صحبت میکردیم. بعضی نگرانند که فدای هیچ میشوند گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده بشوندبه آنها گفتم اگر قرار است هریک از ما درراه آرمانهای بشری وفکری خودجان بدهیم تفاوت زیادی نخواهد داشت که دراین مرحله و یا به این صورت و یا درمرحله دیگر و یا به صورت دیگری جان خود را فداکنیم آنچه مهم است این است که تا به زندگی عشق داریم جانفشانی درهرحال این گذشت راایجاب میکندچیزی که هست مردن درشرایطی ازقبیل شرایط فعلی دشوارتر است زیرا که درمحیطی سرد وراکد جان میدهیم ومیدانیم که مردن در محیطی که از هرطرف بوی مرگ می آید و درهر آن ده ها نفر جان خود را ازدست میدهندآسان تراست خوب مرگ نامه ننویسم امروز سالروز ازدواج ماست. در چنین روزی توحلقه ازدواج بدست کردی و در گل وسرور غرق شده بودیم هرچندکه فراموش نمی کنم که درهمین روز ناراحتیهائی هم داشتیم به هرحال مادر هرشرایطی که باشیم این روز را گرامی خواهیم داشت این روز را سمبل عشق خود قرارخواهیم دادهرچند که از چند سال پیش از این روزروابط عاشقانه ما آغازشده است. در این روزبوسیله این نامه لبهایت را می بوسم و تووبابک ومازیاررا من هم چنان امیدوارم که درروزهای بهتری بتوانیم در ۲۱ مهرماه دورهم باشیم.توخوب میدانی که ما خود این نحوه زندگی را اختیار کرده ایم ولی بهتر از من میدانی که در این اختیار ضرورتی اجتناب ناپذیر وجودداردیعنی که ما نمی توانستیم جز این بیاندیشیم و خود را تسلیم خورد وخواب ولذت فردی بکنبم.دراینجا به نامه کوتاه خود خاتمه میدهم ودرعالم خیال تورا درآغوش میگیرم.
___________________________

نامه دوم

میهن عزیزم : همسرم:

چشمان ستم کشیده ات را میبوسم و بابک ومازیار را نیز که باید رنجی بزرگ را تحمل کنند میبوسم.دیروز چهارشنبه هفتم اسفند ماه دلقکان که نام قاضی نظامی برخود گذارده اند رای به محکومیت ماصادر کردندومصالح هیات حاکمه را دراین تشخیص دادند که من پانزده سال ودوستانم اغلب ده وهشت سال درزندان بمانیم.در اینکه صادرکنندگان آرا این شکم های متحرک نبوده اند تردیدی نیست. ولی کسی که و یا کسانی که رای راانشا کرده اند آشکارا رای به محکومیت بی چون وچرای نظام موجودداده اند. متن رای بیش از صد بار تکرارکرده است که متهمین اظهار داشته اند که:- درجامعه ما آزادی وجودنداردوحقوق ملت پایمال شده ومیشوددرچنین جامعه ای وباچنین دستگاه حاکمه مستبدی جزمقابله قهرآمیزراهی باقی نمانده است.
دادنامه یعنی آنچه درمقدمه رای نوشته میشود به شرح اظهارات متهمین درمرحله تحقیقات ساواک پرداخته ودرپایان نظریه ساواک راتائید کرده است.اگراین رای که تقریبا شامل بیست صفحه است درهرزمان ومکان منتشر شود ذره ای حیثیت وآبرو برای دستگاه حاکمه باقی نمیماند وبهترین معرف کسانی است که بموجب این رای محکوم شده اند. حتی برای (..گ.ا...) نشان میدهدکه نه تنها عقاید قبلی متهمین وروابط آنهامستوجب محکومیت است بلکه دردرجه اول پایداری آنها دردفاع از آزادی وسرفرود نیاوردن درمقابل دستگاه حاکمه مستبده ای که دارای همه نوع امکان وقدرت است علت یک چنین مجازاتهای ستمگرانه یست همانطورکه شمادرجلسه همین دادگاه حاضربودید ودیدید که(ک...)(ا...) درآخرین دفاع اصلاحات دولتی وشخص شاه را تایید کرد من نسبت به عمل او اظهارنظر نخواهم کرد ولی برائت او بخاطر این تائیدوبا توجه به شش سال محکومیت دردادگاه قبلی واینکه سایر محکومیت ها کوچکترین تغییری نکرد نشان میدهد که ما بخاطر آخرین عملمان یعنی دفاع از آزادی وملت ستمدیده مان محکوم شده ایم و این ننگی است برچهره دستگاه حاکمه فعلی وازسوی دیگر هدیه است به دوست داران آزادی وانسانیت وحق شناسی است نسبت به ملت ما.درمورد ک...باید بگویم صرف نظر ازروابطی که ما ده نفر قبل از بازداشت داشتیم که قطعایکسان وهمانند نبوده است ولی دردادگاه اخیربرای همه آزادی عمل کامل وجود داشت. وهرکس میتوانست خود سرنوشت خودراانتخاب کند. وحتی برای اینکه دوستان ما که درردیف آخر متهمین قرارگرفته انددچاررودربایستی نشوندمن با آنها ازرنجهای آینده ازواقعیتهای تلخ گفتگو کردم ولی بجای تشجیع به سرسختی توصیه کردم که حال که شرایط مساعدی برای آزادی آنها وجود داردآزاد شوند وطوری نشود که بعدا پشیمان شوندو از کرده خود رنج ببرند. من به این دوستان تبریک میگویم که علیرغم توصیه من توانستندروی پای خود بایستند. وصرف نظر از اینکه درآینده چه نقشی درزندگی سیاسی خود داشته باشندشهامت ودلاوری آنها قابل ستایش است. در این میان ..(ا)... درآن حد مطالبی نوشت واز من خواست اگر اظهار این مطالب لطمه ای از هرنوع که باشد به دیگران وارد میاورد به اوبگویم تا از بیان آن صرف نظر کند. همانطورکه در جلسه دادگاه به تو گفتم قبل از آخرین دفاع متهمین ردیف آخر( من از کم وکیف دفاع او اطلاع داشتم. سایر بچه ها نیز میدانستند اوچه خواهد گفت. بله من به ا....گفتم : مطمئن باشید اظهار این مطالب و یا هرمطلب دیگری زیانی متوجه ما نخواهد کرد و امروز میگویم صرف نظر از نتیجه این اظهارات که آزادیی خود ...ا...بود برای ما این امر را مسلم کرد که نقش اصلی را درمحکومیت ما روش ما درتسلیم نشدن به سازمان امنیت و دادستانی ارتش و بطور کلی دستگاه استبدادی داشته است. اما ا...را چندان محکوم نمیکنم. زیرااو مدتها بود از مبارزه کناررفته بود واگر دردادگاه اول ودرمرحله بازپرسی هماهنگی خودرا بادیگران حفظ کرده بود، صرفا بخاطر منافععموم بوده است که خود او چنان مصلحت میدید.درپایان این مطلب متذکر میشوم که روش ا.....قبل از بازداشت ودرتمام مراحل تحقیق خالی از زیان بود وهیچ نوع اتهام پلیسی و همکاری واز این قبیل براو چسبندگی ندارد . وبایدتمایل عمومی را که دراین مورد میخواهندفردی ا نابود کنند واورالجن مال کنند کنترل کرد .وحدالمقدور نظرمارانسبت به او که بطورکلی شبیه نظر من است متذکر شد. دکتر.. م....نیزعینا مثل ..ا....آزاد ومختاربود که هرچه میخواهدبگوید وآنچه کرد صرفا به تصمیم خود اوبود.بااین تفاوت که روش او درمراحل بازداشت وتحقیق علیرغم روش او درمحکمه را بچه هافراموش نمیکنند. زیرا زیانی جبران ناپذیر برماروا کرده است.

عزیزدلم

واقعه تازه ای اتفاق نیافتاده است.شوهرتو که هنوز سرش برگردن اش چسبیده است مثل هزاران نفر بخاطر حق وعدالت رنجهای بردگی را تحمل کرده اند، محکوم به زندانی سنگین شده است. من محکوم شده ام که درسن چهل وپنج سالگی آزاد شوم وحال آنکه اینک بیش از سی ویک سال ندارم. ولی تو آیا اجازه میدهی که با تو به لفظی که مارا دو فرد جلوه دهد سخن بگویم. من خودنمیتوانم چنین کنم. تو محکوم شده ای که بیش از من رنج ببری. ولی من مطمئنم که من وتو میتوانیم بخوبی این سالهارا تحمل کنیم.ما میدانستیم که مبارزه درراه آزادی فداکاری وجانبازی میخواهد وتو امروز که میبینی اگرمن در دادگاه -دستگاه فعلی را تایید میکردم ویا حتی قدمی جلوتر سازشکارانه ازرسوائی آن جلوگیری میکردم ، نه فقط امروز نزد تو و بچه ها بودم بلکه تا خرخره در آلودگیها میتوانستم غرق بشوم. رنجی که ما تحمل خواهیم کردبه این دلیل قابل تحمل است که ما با پوست وگوشت خود نتیجه انتخاب خود را میتوانیم درک کنیم . آنچه شده بود میتوانست به هیچ انگاشته شود. آنچه اخیرا شد، نمیشد. وانتخاب من وتو بود که آنچه را که شد برگزید.
میهنم:

چه دراین زندان باشم که با تو امکانم لاقات هفتگی دارم وچه در صدها فرسنگ دورتر درتبعید باشم دمی ازخیالت و زندگی ات و رنجهایت غافل نخواهم بود وبچه ها بابهانه هایشان با احساسات شان .سرنوشت من وتو نه فقط سرنوشتی پرافتخاراست بلکه سندمحکومیت جباران- ستمگران و دشمنان ملت ماست وسند محکومیت سازشکاران وواحش سیاسی است من امیدوارم طی سالهای آینده که امیدوارم برای ما اگرچه غم انگیز است ولی نوید بخش باشدبتوانیم به کمک تو شرف وحیثیت خودمان را که خوشبختانه باحیثیت مردم ما گره خورده است حفظ کنیم وتوازهرلحاظ دراین مبارزه نقش بزرگی خواهیداشت . از نظر یک همسر درغیاب شوهراش ،واز نظر یک مادر درغیاب پدرفرزندان اش کهنقش مربی برای آنها دارد ، از نظر یک رفیق درسنگری تنها ودور از رفیق اش و از نظرمعشوق دور از عاشق اش و...بیش از این نمی نویسم واقعیتهای دور وبرما آنقدرگویاست که نیازی به لفظ ندارد بازهم ترا میبوسم و هرجاکه باشم هرگز ترا وزندگی مشترکمان رااز جلو چشم دورنخواهم داش.
بیژن
هشتم اسفند ماه چهل وهفت

No comments: