9/10/2010

نامه رفیق بیژن مسئول کمیته مرکزی سچفخابه رفیق البرز:

پانزدهم شهریور۱۳۸۹
رفیق البرزگرامی بادرودبه شما:

گفتگوی شمابارسانه گروه تندرراشنیدم .اگراجازه می دهی من مطالبی راجهت اطلاع شماعنوان کنم نمی دانم چه عاملی باعث برآشفتگی شماشدکه اینچنین باخشم وعصبانیت گفتگوکردید.من به نوبه خود ازهمه زحمات شماکه منجربه نجات عموی اینجانب شدسپاس گذارم وقدردان شماورفقادرآن کمیته.امارفیق من دربرخوردبامشکلات آن گروه دایه مهربانترازمادرنشدی؟چراباخشم وعصبانیت ؟چراخالی کردن عقده ونفرت؟اصلاًچرابدین صورت وبدین شکل وشمایل؟یک چریک فدائی که نبایدعصبانی بشه اون هم درچنین موقعیتی؟...
دردرون سازمان خودماهزاران مشکل ،مشکلی بدترازآنچه که عنوان کردی ،وجودداردوخودمان دست به گریبانیم؟وقتی طرفداران تندری هیچ علاقه ای برای دلسوزی وهمکاری وهمیاری نشان نمی دهندشماچراسرتان رابدردمی آورید؟آیااین برخوردشمادایه مهربانترازمادرشدن نیست؟زحمت زیادمی کشید میدانم .خوب می دانم که دلسوزی وفداکار؟امادلسوزی وفداکاری آنهم درمبارزه سیاسی حدومرزمشخصی داردکه اگرپایت راازآن فراتربگذاری خودت قربانی ترحمی می شوی که ناخودآگاه قربانی خواهی شد.ترحمی که خودت بخرج دادی؟حواست راشش دْنگ جمع کن.
طبق گزارش کمیته تحت امرشما،بااین گروه متحدشدیم .حالاچون متحدشدیم بایدباربی عرضگی طرفداران این گروه رامن وشماویاسازمان مابردوش بکشد؟طبق شواهدعینی و علنی این رفیقمان آقاجمشیدیک سالی است که پشت آن تلویزیون حرفهایش رامی زند.منکرقضیه نیستم زحمت می کشد.گلوی خودش رابرای مبارزه پاره کرده بااون حرفهائی که زده به خصوصیات اخلاقیش کاملاًواقفم. رک وپوست کنده بگم آدم قاطع وجدی وسرسختیه یک مبارزبه تمام معناست امانبایدمتاسف بشویم که چرایک عضوتندری این حرفهاراتابحال نزده.... ؟باهات موافقم ...اینکه می گوئی چرایک غریبه ای خارج ازتندریهابایداین حرف رابزند؟خوب این مشکل خودآن انجمن است که بایدبفکرحل آن بیفتد؟اماوقتی همان افرادی که اسمشان رابردی؟فقط قصدواکنش بی تفاوتی رادارندوهیچ عملی انجام نمی دهندخوب رفیق من توچراسرخودت رابدردمی آری ؟
......
اصلاًمنتظرمی مونیم بینیم این طرفداران باغیرت این انجمن چکارمی کنند؟توکه عقده وخشم وعصبانیت ات روخالی کردی.....؟تاببینیم وبشنویم این داستان به کجاختم میشه؟

برایت آرزوی موفقیت دارم

رفیقت بیژن

No comments: